1دانشگاه فرهنگیان نیشابور ـ ایران دانشجوی دکتری زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فردوسی
2دانشگاه آزاد اسلامی: واحد اهواز- ایران
چکیده
نگرشی کوتاه به متون تعلیمی بیان میکند که حکایتهای عرفانی بایزید مانند فضای کارناوال پر از تصاویری است که بیانگر براندازی و محو مرزبندیهاست. از ویژگیهای کارناوالی، برهم زدن ارزشها و هنجارهای پذیرفته شده از سوی نهادهای برتریجو است. بدیهی است این هنجارشکنی، شامل نهادهای دینی، فرهنگی، اجتماعی میشود. نگارندگان برآنند تا با استفاده از این نظریه، چند حکایت بایزید را بررسی کنند و روش حکایت پردازی او را که برمبناهای کارناوالی و مبتنی بر میزان مرزبندی میان «خود» و« دیگری» است، بازخوانی نمایند. در این روش، میزان مرزبندی، به کمترین حد میرسد. بایزید با استفاده از ظرافتهای زبانی، تکصدایی حاصل از هنجارهای پذیرفته شده را ریشخند میکند و با تداخل صداها و استفاده از تمام توان واژهها، هرگونه تکروی را به سخره میگیرد که نتیجۀ آن محو تمایز ایدئولوژیها و آفرینش طنز عرفانی است.
6- حسینی کازرونی، سیّداحمد.(1390). طنز گونههای ادب فارسی و انواع آن. فصلنامه تخصصی سبک شناسی نظم و نثر فارسی. سال چهارم، شماره اول، شماره پیاپی 11، تهران.
7- حلبی، علی اصغر.(1364). مقدمهای بر طنز وشوخ طبعی در ایران. تهران: پیک.
10- شریفی، شهلا؛ سریرا کرامتی یزدی.(1389). «معرفی نظریۀ انگارهی معنایی طنز و بررسی ایرادات آن بر مبنای دادههای زبان فارسی». فصلنامۀ پژوهشهای زبان وادبیات تطبیقی.شمارۀ 2.صص89-109.