استادیار زبان و ادبیات فارسی دانشگاه آزاد اسلامی ـ واحد کرج
چکیده
با توجه به سابقه کهن بیان داستانهای تمثیلی از زبان حیوانات در ملل مختلف (فابلهای ازوپ در قرن ششم قبل از میلاد، پنجاتنترای هندی، مزرعه حیوانات، کلیله و دمنه، مرزبان نامه و ...) که نسبت دادن ویژگیهای انسانی به حیوانات، امری معمول بوده است. در ادب فارسی نیز از زبان حیوانات و طنزهای ظریف و تاثیرگذار خلق کردن، غنا و تحرک و پویایی بیشتری به مباحث ادبی بخشیده است. آنها مثل آدمیان عمل میکنند، سخن میگویند، مکر میورزند، میجنگند، گول میخورند و ... ویژگیهایی که گاه نزدیک به یکدیگر و گاه تقریباً متفاوت تکرار میشوند و در نهایت وجهه نمادین مییابند. مثلاً در مثنوی، طاووس نمونهای از مردم منافق و دو رنگ است، در منطقالطیر نمونهی اهل ظاهر است، در سیرالعباد الی المعاد گرگ و سگ و موش و خوک، نماد حرص هستند. افعی نمادِ حسد و نهنگ نماد هوی و شهوت است و حکایت «گربه و موش» خود حکایت اندر خم دیگری است. گربه منافق است و مکاّر و با دست و روی شستن ادعای زهد دارد و دزدی میکند به همین سبب در روز قیامت اجر و مزدی نخواهد داشت و موش زیر بُر است و ناپاک و ... در این مقال به بررسی جایگاه فرهنگی و نقش نمادین گربه و الزاماً موش در اوراقی از متون ادبی، از جمله موش و گربه عبید زاکانی و گربه و موش شیخ بهایی، توام با دیدگاههای نقد جامعه شناسی پرداخته خواهد شد.